درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 227
بازدید کل : 19628
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1





یک گروه توریست از کشورهای مختلف که به شهر مشهد سفر کرده بودند، بعد از چند روز اقامت در این شهر و بازدید از مناطق زیارتی و سیاحتی آن، در راه بازگشت به کشورمبدا در هواپیما شروع به صحبت کردن با یکدیگر نمودند...توریست آمریکاییگفت: «من تو مشهد یک نیروگاه بزرگ دیدم که به جون مامانم نیروگاه هسته ایه و بمب اتمی درست می کنه. یک زندان مخوف هم دارن به نام هارون که از گوانتاناموی ما هم نقض حقوق بشر بیشتر توش صورت می گیره. این شهر باید تحریم بشه».توریست چینی: «تو مشهد عین نقل ونبات، بازارهای بین المللی و مراکز بزرگ خرید ریخته که بهترین بازار برای محصولات کشور منه؛ اگه تحریمش کنیم تو می خوای شکم یک میلیارد و خورده ای چینی رو سیر کنی»؟!توریست انگلیسی: «دعوا نکنید. من با خوندن اشعار فردوسی تو آرامگاهش فهمیدم که مشهد مثلرستمه؛ با زور دیو راه به جایی نمی بریم، باید از حیله شغاد بهره ببریم».توریست یونانی: «حیله هم کارساز نیست چون اگه ما سقراط و افلاطون و ارسطو داریم اونا خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین، غزالی، فردوسی، اسدی، دقیقی و کلی نابغه دیگه دارن».توریست ونزوئلایی: «پس بیخود نبود رئیس جمهور ما بعد از بازگشت از این شهر یکریز از گشودنباب جدید همکاریها با ایران سخن میگفت».توریست هندی: «دفعه بعدی می خوام با عیالم به مشهد بیام تا بین درختان پارکهای بزرگ و قشنگش یک دل سیر حرکات موزون بریم. هرچند دیدن آرامگاه با شکوه نادرشاه، کوک کیفم رو به هم می زنه».توریست ویتنامی: «ولی من کشته مرده استراتژیهای جنگی نادرشاه هستم. ویت کنگهای ما کلی ازش الهام گرفتن».توریست هلندی: «واه واه! این همه دشتهای پر از گل شقایق اطراف مشهد رو ول کردین و همش حرف از جنگ و خونریزی می زنید»!توریست مالزیایی: «من شنیدم شهردای مشهد قراره برجهای دوقلوی 52 طبقه به نام مهر و ماه بسازه؛ خداکنه برجهای پتروناس ما رو از سکه نندازن».توریست دانمارکی: «خب یک پولی به من بده تا بگم کاریکاتوریستای کشورم کاریکاتور برجهاشون رو بکشن تا اونا رو در نظر مردم دنیا بیارزش جلوه بدن».توریست فنلاندی: «مثکه اونجات می سوزه که اجناس کشورت تو این شهر بزرگ تحریم شد! ما که کرور کرور گوشی به مشهد صادر می کنیم و تو بازارای بزرگ تلفن همراهش می فروشیم».توریست افغانستانی: «به جون شما آدم یک ساعت تو ییلاقات اطراف مشهد لم بده و یک قلیون چاق کنه و کام بگیره به اندازه دود کردن یک مزرعه خشخاش فاز میده».توریست پرتغالی: «معتاد! به جای اینکه پولهات رو دود کنی برو از بازارای میوه و تره بار پرشمار مشهد یک کیلو پرتغال بخر بخور تارنگ و روت باز بشه».توریست اسپانیایی: «کاش اجداد استعمارگر من به جای آفریقا و آمریکای لاتین میومدن مشهد رو استعمار می کردن».توریست پاراگوئه ای: «فکر کردی همه جا مثل کشور منه که بتونید استعمارش کنید»؟توریست کرواسیایی: «مردم کشور من معتقدن که اجداد کروات ما در گذشتهاز شمال خراسان اومدن؛ یعنی ما یکجورایی با مشهدی ها همشهری هستیم».توریست پاکستانی: « اگه قرار به همشهری بودن باشه ما از همه با مشهدیا همشهری تریم چون هم ماکلات داریم و هم مشهدیا».توریست سوئیسی: «من که هنوز مات و مبهوت اون ساعت بزرگ و دقیق تو حرم هستم. اون ساعت آفتابیهم خارق العاده بود».توریست فرانسوی: «اگه اون همه عتیقه و اشیای تاریخی و قیمتی بی نظیر که تو موزه بزرگ مشهد دیدم به موزه لوور ما منتقل میشد چی میشد. کاش دولتم می تونس ولی نتونس»!توریست تونسی: «با من کار داشتی»؟!توریست مکزیکی: «اینقدر حرف زدید که گشنه شدم. یاد ذرت مکزیکیای خوش عطر و طعمی افتادم که تو مشهد خوردم. راستی اونا با اجازه کی اسم کشور منو روی غذاشون گذاشتن»؟توریست ایتالیایی: «پس من چی بگم که این مشهدیا پیتزای ما رو بدون ذکر منبع خوشمزه تر از خودمون درست می کنن و تو پیتزا فروشیای باکلاسشون می فروشن»؟توریست بحرینی: «اگه شیشلیک و شله این شهر رو خورده بودین تا آخرعمرتون سمت پیتزا میتزا و این غذاهای سوسولی نمی رفتین».توریست تایلندی: «اگه فقط یکبار برنجای مزخرف کشورمون رو با زرشک و زعفرون بی نظیر مشهد سرو کنیم،دیگه تمام دنیا مشتریمون میشن».توریست نپالی: «وقتی بستنیهای خوشمزه مشهد رو می خوردم احساس کردم وسط یک بهمن عظیمهستم و دارم از قله اورست قل می خورم میام پایین».توریست سوریه ای: «مادیات رو ول کنید و یکم به معنویات فکر کنین. ما تصور می کردیم از نظر تعداد مکانای زیارتی به بقیه کشورهای اسلامی سر هستیم ولی این مشهد که رو دست ما بلند شده».توریست عربستانی: «دست رو دلم نذار که خونه؛ هم فقط یک حرم در مشهدعالم و آدم رو جذب خودش کرده چه برسه به بقیش».توریست سومالیایی: «عجب سد ها و آب بندای پر آبی داره. جون میده واسه اینکه با قایقهای تندرو تو سدهاشون دزد دریایی بازی دربیاری».توریست فلسطینی: «هنوز قایقت رو روشن نکردی، بچه مشهدیا با پلخمون و سنگ می زنن آبکشش می کنن».توریست مغولستانی: «پس چنگیز ما شانس آورد که چندین سال زودتر شروع به قتل و غارت تو منطقه خراسان کرد وگرنه اگه الان می بود جوونای مشهد جد و آبادش رو جلوی چشمش میاوردن».توریست عراقی: «آره؛ همینا بودن که پدر صدام گور به گور شده رو درآوردن».توریست برزیلی: «من شنیدم مشهد یک تیم فوتبال قدیمی داره که اگه بهش رسیدگی بشه، صدتا رونالدو و رونالدینیو ازش درمیاد».توریست آفریقای جنوبی: «یک ورزشگاهبزرگ هم داره که اگه زودتر می دیدم به مسئولای کشورم می گفتم فینال جام جهانی 2010 رو اونجا برگزار کنن تا تماشاچی ای پشت درها نمونه».توریست لیختن اشتاینی: « یعنی ورزشگاهش از کشور منم بزرگتره»؟!توریست استرالیایی: «یاد روزی افتادم که یک بازیکن از همین مشهد، تیم ملی ما رو به خاک سیاه نشوند. راستی چه باغ وحش محشری داشت. جمع حیوونا جمع بود فقط کانگوروشون کم بود».توریست روسی: «دشتها و زمینای پهناور با اون آسمون صاف اطراف مشهد جون میده واسه تاسیس یک پایگاه فضایی. خوراک موشک و ماهواره و فضاپیما هوا کردنه».توریست ارمنستانی: «اگه جد و آباد توبا اون عهدنامه مزخرف ترکمنچای کشور منو از ایران جدا نکرده بودن، هر هفته با اهل و عیالم می زدیم میومدیم مشهد».توریست مصری: «دانشگاههای این شهر هم بدجور واسه دانشگاه الازهر ما شاخ شدن».توریست ژاپنی: «کاش اساتید و دانشجوهای دانشگاهاش یکم فرار مغزها کنن چون ما یک عمره طالب اوناییم ولی نمی دونم این شهر چی داره که ولش نمی کنن».توریست ترکیه ای: «خوشم میاد مشهدیا ترک نیستن ولی غیرتشون به ما ترکا رفته و شهر و دیارشون روبه هیچ قیمتی ول نمی کنن».توریست آلمانی: «با جرئت و مهارتی که روز جمعه تو پیست اتومبیلرانی وموتورسواری مشهد از جووناش دیدم انگار خدا خلقشون کرده واسه بازی تو سری جدید سریال کبری11»!توریست اماراتی: «حیف که قدمت مشهد خیلی بیشتر از سن کشور منهوگرنه می گفتم مشهد متعلق به اماراته».توریست کویتی: «به نظر من مشهد کویت ایرانه».توریست گینه بیسائویی: «[ ...] [ ... ] [ ... ]»!توریست چک اسلواکیایی: «این بیچاره از دیدن مشهد اونقدر هیجان زده شده که زبونش بند اومده. باید چندتا چک به صورتش بزنم تا زبونش باز بشه».توریست نروژی:« مشهد چقدر تمیز بود؛ دست شهرداریش درد نکنه؛ ما رو باش که فکر می کردیم اسلو ی ما تمیزترین شهر جهانه».توریست قطری: «پخش همزمان برنامه های شبکه استانی شون هم زده تو پر برنامه های شبکه الجزیرهما».توریست کوبایی: «چه رقصای محلی و سازهای سنتی اصیلی داشتن. اگه از پلیس وظیفه شناس مشهد نمی ترسیدم، می ذاشتم اندامم با این نغمه های جادویی بصورت موزون حرکت کنن».توریست ایرلندی: «غیر از رقصای محلی، با لهجه شیرینشون هم خیلی حال کردم؛ لهجه مشهدی برای زبان فارسی مثل لهجه ایرلندی واسه زبان انگلیسیه».توریست کره شمالی: «به نظر من مشهد باید جزو استان خراسان شمالی باشه».توریست کره جنوبی: «نخیر؛ به نظر من مشهد باید جزو استان خراسان جنوبی باشه».توریست لبنانی: «مشهد شهر بهشته».لیدر و مترجم مشهدی گروه: «مشهد پایتخت معنوی ایران است».و اما همینطور که توریستها سرگرمصحبت کردن با هم بودند گروهی هواپیما ربا به طمع بدست آوردن سوغاتیهایی که این توریستها از شهر مشهد با خود به کشورهایشان می بردند اقدام به ربودن هواپیما کردند و تا این لحظه هیچگونه اطلاعی از وضعیت هواپیما، مسافرین و سوغاتیها در دست نمی باشد...

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : احسان
از بدو خلقت انسان و ارسال او به کره زمین و ملاقات حضوری وی با موجودی به نام مرغ یعنی پرنده ایکه بال دارد ولی پرواز نمی کند، یکی از بزرگترین دغدغه های فکری بشر این بوده که بتواند راهی برای به پرواز درآوردن مرغ پیدا کند که این تلاشها در دوره های مختلف زندگی بشر بصورتهای گوناگون نمود پیدا کرده است.انسان عصر حجر:انسان این دوره نه عقل درست و حسابی داشت که به پرواز دادن مرغ فکر کند و نه وسیله ای برای اینکار اختراع شده بود که ازآن کمک بگیرد پس به محض مشاهده مرغ، او را می گرفت، کله اش را می کند، روی آتش بریانش می کرد و آن را میل می فرمود.انسان عصر آهن:در این دوره با پیشرفت نسبی تکنولوژی و اختراع برخی ابزار و ادوات، انسانها با مشاهده مرغ و عدم توانایی او در پرواز، بسیار ناراحت شده و به دنبال راهی برای به پرواز درآوردن او بودند. به عنوان مثال مرغ را از نوک کوه به پایین پرت می کردند تا مجبور به پر زدن و پرواز شود... یا شغال گرسنه ای را به سمت مرغها هدایت می کردند تا آنها مجبور به پرواز در قبال زندگی شوند و یا خروس خوش استیلی را روی بلندی میگذاشتند و مرغهایی که روزها رنگ خروس ندیده بودند را رها می کردند تا شوق وصال خروس، آنها را به پرواز وادار کند.انسان عصر تکنولوژی:انسان این عصربه مدد پیشرفت علم و صنعت و تکنولوژی از روشهای نوین و سودمندی برای به پرواز درآوردن مرغ استفاده کرد. متصل کردن موتور توربو فن هواپیمای بوئینگ به انتهای مرغ، بستن مرغ به موشکهای زمین به هوا و خوراندن قرص اکس به مرغها از راه های به پرواز درآوردن مرغ در این عصر به شمار می روند.انسان عصر حاضر:پس از آنکه انسانهای هیچکدام از اعصار گذشته نتوانستند مرغ را به پرواز درآورند و تلاشهای آنان جز نفله کردن مرغها حاصل دیگری نداشت در عصر حاضر که به دوره دولت دهم مشهور شده بدون بهره گیری از تجربیات انسانهای گذشته، بدون مدد جستن ازعلم و فناوری و بدون کمک گرفتن از عقل و دانش بشری به تلاشهای چندین هزارساله و نافرجام انسان در جهت به پرواز درآوردن مرغ پایان داده شد و بالاخره مرغ به پرواز درآمد تا روح تلاشگران گذشته تاریخ بشری رنگ آرامش به خود بگیرد و فکر آیندگان هم از این معضلهمیشگی آسوده گردد و این مهم به وقوع نپیوست مگر با واگذاری پست وزارت به وزرایی کاردان و کاربلدو مرغپران!

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 22:38 ::  نويسنده : احسان
یک گروه توریست از کشورهای مختلف که به شهر مشهد سفر کرده بودند، بعد از چند روز اقامت در این شهر و بازدید از مناطق زیارتی و سیاحتی آن، در راه بازگشت به کشورمبدا در هواپیما شروع به صحبت کردن با یکدیگر نمودند...توریست آمریکاییگفت: «من تو مشهد یک نیروگاه بزرگ دیدم که به جون مامانم نیروگاه هسته ایه و بمب اتمی درست می کنه. یک زندان مخوف هم دارن به نام هارون که از گوانتاناموی ما هم نقض حقوق بشر بیشتر توش صورت می گیره. این شهر باید تحریم بشه».توریست چینی: «تو مشهد عین نقل ونبات، بازارهای بین المللی و مراکز بزرگ خرید ریخته که بهترین بازار برای محصولات کشور منه؛ اگه تحریمش کنیم تو می خوای شکم یک میلیارد و خورده ای چینی رو سیر کنی»؟!توریست انگلیسی: «دعوا نکنید. من با خوندن اشعار فردوسی تو آرامگاهش فهمیدم که مشهد مثلرستمه؛ با زور دیو راه به جایی نمی بریم، باید از حیله شغاد بهره ببریم».توریست یونانی: «حیله هم کارساز نیست چون اگه ما سقراط و افلاطون و ارسطو داریم اونا خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین، غزالی، فردوسی، اسدی، دقیقی و کلی نابغه دیگه دارن».توریست ونزوئلایی: «پس بیخود نبود رئیس جمهور ما بعد از بازگشت از این شهر یکریز از گشودنباب جدید همکاریها با ایران سخن میگفت».توریست هندی: «دفعه بعدی می خوام با عیالم به مشهد بیام تا بین درختان پارکهای بزرگ و قشنگش یک دل سیر حرکات موزون بریم. هرچند دیدن آرامگاه با شکوه نادرشاه، کوک کیفم رو به هم می زنه».توریست ویتنامی: «ولی من کشته مرده استراتژیهای جنگی نادرشاه هستم. ویت کنگهای ما کلی ازش الهام گرفتن».توریست هلندی: «واه واه! این همه دشتهای پر از گل شقایق اطراف مشهد رو ول کردین و همش حرف از جنگ و خونریزی می زنید»!توریست مالزیایی: «من شنیدم شهردای مشهد قراره برجهای دوقلوی 52 طبقه به نام مهر و ماه بسازه؛ خداکنه برجهای پتروناس ما رو از سکه نندازن».توریست دانمارکی: «خب یک پولی به من بده تا بگم کاریکاتوریستای کشورم کاریکاتور برجهاشون رو بکشن تا اونا رو در نظر مردم دنیا بیارزش جلوه بدن».توریست فنلاندی: «مثکه اونجات می سوزه که اجناس کشورت تو این شهر بزرگ تحریم شد! ما که کرور کرور گوشی به مشهد صادر می کنیم و تو بازارای بزرگ تلفن همراهش می فروشیم».توریست افغانستانی: «به جون شما آدم یک ساعت تو ییلاقات اطراف مشهد لم بده و یک قلیون چاق کنه و کام بگیره به اندازه دود کردن یک مزرعه خشخاش فاز میده».توریست پرتغالی: «معتاد! به جای اینکه پولهات رو دود کنی برو از بازارای میوه و تره بار پرشمار مشهد یک کیلو پرتغال بخر بخور تارنگ و روت باز بشه».توریست اسپانیایی: «کاش اجداد استعمارگر من به جای آفریقا و آمریکای لاتین میومدن مشهد رو استعمار می کردن».توریست پاراگوئه ای: «فکر کردی همه جا مثل کشور منه که بتونید استعمارش کنید»؟توریست کرواسیایی: «مردم کشور من معتقدن که اجداد کروات ما در گذشتهاز شمال خراسان اومدن؛ یعنی ما یکجورایی با مشهدی ها همشهری هستیم».توریست پاکستانی: « اگه قرار به همشهری بودن باشه ما از همه با مشهدیا همشهری تریم چون هم ماکلات داریم و هم مشهدیا».توریست سوئیسی: «من که هنوز مات و مبهوت اون ساعت بزرگ و دقیق تو حرم هستم. اون ساعت آفتابیهم خارق العاده بود».توریست فرانسوی: «اگه اون همه عتیقه و اشیای تاریخی و قیمتی بی نظیر که تو موزه بزرگ مشهد دیدم به موزه لوور ما منتقل میشد چی میشد. کاش دولتم می تونس ولی نتونس»!توریست تونسی: «با من کار داشتی»؟!توریست مکزیکی: «اینقدر حرف زدید که گشنه شدم. یاد ذرت مکزیکیای خوش عطر و طعمی افتادم که تو مشهد خوردم. راستی اونا با اجازه کی اسم کشور منو روی غذاشون گذاشتن»؟توریست ایتالیایی: «پس من چی بگم که این مشهدیا پیتزای ما رو بدون ذکر منبع خوشمزه تر از خودمون درست می کنن و تو پیتزا فروشیای باکلاسشون می فروشن»؟توریست بحرینی: «اگه شیشلیک و شله این شهر رو خورده بودین تا آخرعمرتون سمت پیتزا میتزا و این غذاهای سوسولی نمی رفتین».توریست تایلندی: «اگه فقط یکبار برنجای مزخرف کشورمون رو با زرشک و زعفرون بی نظیر مشهد سرو کنیم،دیگه تمام دنیا مشتریمون میشن».توریست نپالی: «وقتی بستنیهای خوشمزه مشهد رو می خوردم احساس کردم وسط یک بهمن عظیمهستم و دارم از قله اورست قل می خورم میام پایین».توریست سوریه ای: «مادیات رو ول کنید و یکم به معنویات فکر کنین. ما تصور می کردیم از نظر تعداد مکانای زیارتی به بقیه کشورهای اسلامی سر هستیم ولی این مشهد که رو دست ما بلند شده».توریست عربستانی: «دست رو دلم نذار که خونه؛ هم فقط یک حرم در مشهدعالم و آدم رو جذب خودش کرده چه برسه به بقیش».توریست سومالیایی: «عجب سد ها و آب بندای پر آبی داره. جون میده واسه اینکه با قایقهای تندرو تو سدهاشون دزد دریایی بازی دربیاری».توریست فلسطینی: «هنوز قایقت رو روشن نکردی، بچه مشهدیا با پلخمون و سنگ می زنن آبکشش می کنن».توریست مغولستانی: «پس چنگیز ما شانس آورد که چندین سال زودتر شروع به قتل و غارت تو منطقه خراسان کرد وگرنه اگه الان می بود جوونای مشهد جد و آبادش رو جلوی چشمش میاوردن».توریست عراقی: «آره؛ همینا بودن که پدر صدام گور به گور شده رو درآوردن».توریست برزیلی: «من شنیدم مشهد یک تیم فوتبال قدیمی داره که اگه بهش رسیدگی بشه، صدتا رونالدو و رونالدینیو ازش درمیاد».توریست آفریقای جنوبی: «یک ورزشگاهبزرگ هم داره که اگه زودتر می دیدم به مسئولای کشورم می گفتم فینال جام جهانی 2010 رو اونجا برگزار کنن تا تماشاچی ای پشت درها نمونه».توریست لیختن اشتاینی: « یعنی ورزشگاهش از کشور منم بزرگتره»؟!توریست استرالیایی: «یاد روزی افتادم که یک بازیکن از همین مشهد، تیم ملی ما رو به خاک سیاه نشوند. راستی چه باغ وحش محشری داشت. جمع حیوونا جمع بود فقط کانگوروشون کم بود».توریست روسی: «دشتها و زمینای پهناور با اون آسمون صاف اطراف مشهد جون میده واسه تاسیس یک پایگاه فضایی. خوراک موشک و ماهواره و فضاپیما هوا کردنه».توریست ارمنستانی: «اگه جد و آباد توبا اون عهدنامه مزخرف ترکمنچای کشور منو از ایران جدا نکرده بودن، هر هفته با اهل و عیالم می زدیم میومدیم مشهد».توریست مصری: «دانشگاههای این شهر هم بدجور واسه دانشگاه الازهر ما شاخ شدن».توریست ژاپنی: «کاش اساتید و دانشجوهای دانشگاهاش یکم فرار مغزها کنن چون ما یک عمره طالب اوناییم ولی نمی دونم این شهر چی داره که ولش نمی کنن».توریست ترکیه ای: «خوشم میاد مشهدیا ترک نیستن ولی غیرتشون به ما ترکا رفته و شهر و دیارشون روبه هیچ قیمتی ول نمی کنن».توریست آلمانی: «با جرئت و مهارتی که روز جمعه تو پیست اتومبیلرانی وموتورسواری مشهد از جووناش دیدم انگار خدا خلقشون کرده واسه بازی تو سری جدید سریال کبری11»!توریست اماراتی: «حیف که قدمت مشهد خیلی بیشتر از سن کشور منهوگرنه می گفتم مشهد متعلق به اماراته».توریست کویتی: «به نظر من مشهد کویت ایرانه».توریست گینه بیسائویی: «[ ...] [ ... ] [ ... ]»!توریست چک اسلواکیایی: «این بیچاره از دیدن مشهد اونقدر هیجان زده شده که زبونش بند اومده. باید چندتا چک به صورتش بزنم تا زبونش باز بشه».توریست نروژی:« مشهد چقدر تمیز بود؛ دست شهرداریش درد نکنه؛ ما رو باش که فکر می کردیم اسلو ی ما تمیزترین شهر جهانه».توریست قطری: «پخش همزمان برنامه های شبکه استانی شون هم زده تو پر برنامه های شبکه الجزیرهما».توریست کوبایی: «چه رقصای محلی و سازهای سنتی اصیلی داشتن. اگه از پلیس وظیفه شناس مشهد نمی ترسیدم، می ذاشتم اندامم با این نغمه های جادویی بصورت موزون حرکت کنن».توریست ایرلندی: «غیر از رقصای محلی، با لهجه شیرینشون هم خیلی حال کردم؛ لهجه مشهدی برای زبان فارسی مثل لهجه ایرلندی واسه زبان انگلیسیه».توریست کره شمالی: «به نظر من مشهد باید جزو استان خراسان شمالی باشه».توریست کره جنوبی: «نخیر؛ به نظر من مشهد باید جزو استان خراسان جنوبی باشه».توریست لبنانی: «مشهد شهر بهشته».لیدر و مترجم مشهدی گروه: «مشهد پایتخت معنوی ایران است».و اما همینطور که توریستها سرگرمصحبت کردن با هم بودند گروهی هواپیما ربا به طمع بدست آوردن سوغاتیهایی که این توریستها از شهر مشهد با خود به کشورهایشان می بردند اقدام به ربودن هواپیما کردند و تا این لحظه هیچگونه اطلاعی از وضعیت هواپیما، مسافرین و سوغاتیها در دست نمی باشد...

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 22:34 ::  نويسنده : احسان
از قدیم گفتند: «باجناق فامیل نمیشه؛ زن هم نباید تحصیلات عالیه داشته باشه!!» یعنی زن برای پختن و شستن و سابیدن خلق شده نه دانشگاه رفتن و درس خواندن و تحصیلات عالیه داشتن. اصلا در همان بدو خلقت انسان هم زن را برای داخل آشپزخانه آفریدند. «حوا» که معرف حضور همه زنان عالم هست؛ مدرک مثبت حرف ما هم همین مطالبه سیب از جانب حواست. خب سیب که در دانشگاه و محل کار وجود ندارد؛ جای سیب در یخچال توی آشپزخانه است پس یعنی حوا هم داخل آشپزخانه بوده نه اینکه در دانشگاه مشغول کسب تحصیلات عالیه باشد!جمعی از فیلسوفان و دانشمندان هم پس از بررسی های خود در خصوص تحصیلات عالیه داشتن زنان مثالی زده اند در حد بوندسلیگا! می فرمایند: « کسب تحصیلات عالیه برای زنان همچون ریختن نمک در نوشابه است!» یعنی اینکه نوشابه تا موقعینوشابه است و خوشمزه است و دلچسب است و همه طالبش هستند و گل سرسبد سفره است که گاز دارد؛ وقتی نمک داخل آن ریخته شود نه تنها گازش را از دست می دهد بلکه طعمش هم بد می شود و فوران کرده، سفره را به گند می کشد و بعد از آن اگر آدم را با لگد بزنی هم حاضر به خوردنش نخواهد بود. زن هم همینطور است یعنی زن تا زمانیشیرین است و جذاب است و همه مردانطالبش هستند و کشته مرده دارد که تحصیلات عالیه نداشته باشد ولی همینکه به دانشگاه رفت و علم کسب کرد دیگر مشتریانش را از دست می دهد و کسی سراغش نمی رود ومحبوبیتش از بین خواهد رفت. چرا؟! چون کسب علم همان نمک است یعنی وقتی علم به کالبد زن وارد شودفوران خواهد کرد چون تازه می فهمد که زن و مرد با هم برابرند؛ ظرف شستن کار ماشین ظرفشویی است نه زن؛ رخت شستن کار خشکشویی سر کوچه است نه زن؛ بچه داری کار مهد کودک است نه زن؛تمیزکردن خانه کار کارگر است نه زن و مرد هم وقتی پول تهیه اینها را نداشته غلط کرده زن گرفته و حالا که گرفته، جانش دربیاید برود جان بکند پول اینها را جور کند.و اما از آنجا که کلیه محققین و دانشمندان فوق الذکر و منجمله نویسنده این مطلب مرد بوده اند، تا آخرین قطره خونی که در بدنشان دارند می کوشند که از تحصیلات عالیه زنان جلوگیری کنند چرا که تحصیلات عالیه همانا و عین قارچ از زمین سبز شدن محقق و دانشمند و طنزنویس زن همانا! و اما بزرگی از جامعه مردان در حالیکه شتابان می دوید و فریاد می کشید و چهره خود را مخدوش می کرد و جامه بر تن می درید فرمود: «وای از آن روز که زنان به تحصیلات عالیه دچار شوند که الان یک کمپرسی پر از دانشمند وفیلسوف و سخنور مرد از پس زبان یک زن امی و بی سواد بر نمی آیند چه برسد به روزی که درب دانشگاه ها باز شود و میلیونها زن کارشناس و کارشناس ارشد و دکترا به سوی جامعه مردان هجوم آورند»!

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 22:32 ::  نويسنده : احسان
در این دنیا افرادی هستند که به صحتضرب المثل هایی مثل: «پول را روی میت بگذاری بلند می شود حرکات موزون می رود» یا «پول آخرت را هم می سازد» و یا «تا پول داری رفیقتم، تا اون دنیا هم باهاتم» ایمان قلبی و اعتقاد عملی دارند. این افراد تصور می کنند که در شب اول قبر، پس از مراجعه نکیر و منکر جهت گرفتن آمار زندگی دنیوی متوفی، چنانچه میت پولی در لای کفن یا داخل تابوت خود داشته باشد و به آن ها پرداخت کند، آن ها درست به مانند برخی مامورین مالیات یا کارمندان ادارات و شهرداری ها و یا سایر مامورین دولتی و غیردولتی، خودشان شخصا به جای فرد به سوالات مربوطه در پرسشنامه پاسخ داده و بدون در نظر گرفتن میزان تخلفات شخص، برگه رهایی را صادر کرده و کار میت مورد نظر را سریع راه می اندازند. همچنین چنانچه متوفی باز هم پول همراه خود داشته باشد وبه فرشتگان و اجنه و ارواحی که در مجاورت قبر او در حرکت هستند بپردازد آن ها وسیله روشنایی نظیر لامپ کم مصرف، لوستر، نورافکن، فلاشر یا موارد مشابه جهت خلاصی از تاریکی قبر برایش فراهم کرده و اگر هم سبیلشان حسابی چرب شود که جک تریلی هجده چرخ برای جلوگیری از فشار قبر برای وی جور خواهند کرد.همچنین این افراد تصور می کنند کهپول تغییراتی در سایز و استقامت پل صراط و سیستم گشایش درب بهشت نیز ایفا می کند و به همین دلیل است که بدون احتساب سن و سال خود و فرصتی که تا پایان زندگی دنیوی دارند، از طرق قانونی و شبه قانونی و غیرقانونی، میلیارد میلیارد پول کسب و اندوخته می کنند.و اینان همان اختلاسگران، محتکران و اخلالگران اقتصادی می باشند.

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : احسان
پسری با پدرش در رختخواب ،درد ودل میکرد با چشمی پر آب ،گفت: بابا حالم اصلا ً خوب نیست ،زندگی از بهر من مطلوب نیست،گوی چه خاکی را بریزم توی سر،روی دستت باد کردم ای پدر،سن من از 26 افزون شده،دل میان سینه غرق خون شده،هیچکس لیلای این مجنون نشد،همسری از بهر من مفتون نشد،غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته،پدرش چون حرف هایش را شنفت،خنده بر لب آمدش آهسته گفت،پسرم بخت تو هم وا می شود،غنچه ی عشقت شکوفا می شود،غصه ها را از وجودت دور کن،این همه دختر یکی را تور کن،گفت آن دم :پدر محبوب من،ای رفیق مهربان و خوب من،گفته ام با دوستانم بارها،من بدم می آید از این کارها،در خیابان یا میان کوچه ها،سر به زیر و چشم پاکم هر کجا،کی نگاهی می کنم بر دختران،مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟،غیر از آن روزی که گشتم همسفر،با شهین و مهرخ و ایضاً سحر،با سه تا شان رفته بودیم سینما،بگذریم از ما بقیه ماجرا،یک سری بر گل پری عاشق شدم،او خرم کرد وانگهی فارغ شدم،یک دو ماهی یار من بود و پرید،قلب من از عشق او خیری ندید،آزیتای حاج قلی اصغر شله،یک زمانی عاشقش گشتم بله،بعد اوهم یار من آن یاس بود،دختری زیبا و پر احساس بود،بعد از این احساسی پر ادعا،شد رفیق من کمی هم المیرا،بعد او هم عاشق مینا شدم،بعد مینا عاشق تینا شدم،بعد تینا عاشق سارا شدم،بعد سارا عاشق لعیا شدم،پدرش آمد میان حرف او،گفت ساکت شو دیگر فتنه جو،گرچه من هم در زمان بی زنی،روز و شب بودم به فکر یک زنی،لیک جز آنکه بداری مادری،دل نمی دادم به هر جور دختری،خاک عالم بر سرت خیلی بدی،واقعا ً که پوز بابا را زدی

سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 21:37 ::  نويسنده : احسان
برین ادامه مطلب نظر یادتون نرها!!

ادامه مطلب ...


شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 9:6 ::  نويسنده : احسان
سلام بچه ها.امروز تو اولین پست خواستم یه چیزی بهتون بگم.بچه ها این وبسایت فقط واسه ارسال جوابای جغرافیتون نیست.اسم این سایت پبدا یعنی پاتوق بچه‌های دوم انسانیه،پس هر خاطره و داستانی که سر کلاس دوم اتفاق می افته رو میتونین تو بخش نظرات بنویسید،این وب متعلق به شماست و موضوع هم آزاد!درباره ی هر معلم و هر درسی هم میتونین مطلب بنویسید

جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 12:46 ::  نويسنده : احسان

صفحه قبل 1 صفحه بعد